ایران
.:: Your Adversing Here ::.

  • چهار شنبه 13 دی 1391برچسب:,
  • <-PostCategory->

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر

 

پيامبر(ص) فرمودند : زماني كه خداوند آدم را خلق كرد و از روح خود در وي دميد آدم عطسه كرد .

خداي بزرگ به او الهام فرمود تا بگويد الحمد لله رب العالمين .

پس خداي به او گفت : پروردگارت ترا در رحمت قرار داد .

پس آن هنگام كه فرشتگان بـر او سجده كردند به خود باليد و به پروردگارش عرض كرد آيا آفريده اي از من محبوب تر داري

پس جوابي نشنيد سپس سؤالش را دوباره تكرار كرد . باز هم جوابي نشنيد . براي بار سوم سؤالش را تكرار كرد . باز جوابي نيامد .

آن گاه خـداي بزرگ فرمود : آري آفريده هايي برتر از تو هستند كه اگر آنان نبودند ترا هم نمي آفريدم .

آدم گفت : آنان را به من نشان بده .

پس خداي متعال به فرشتگان حجاب فرمان داد تا پرده ها برگيرند .چون حجاب و پرده ها برگرفته شد .

آدم پنج روح نوراني در بالاي عرش الهي بديد .

آدم گفت : پروردگارا اينان كيستند

خطاب آمد اي آدم ! اين محمد پيامبر من است

و اين علي امير مؤمنان است ( پسر عموي پيامبر و جانشين اوست )

و اين فاطمه دختر پيامبرم است

و اين دو حسن و حسين فرزندان علي و نوادگان پيامبراند .

سپس خداي متعال فرمود : اي آدم اينان فرزندان تواند

آدم بسيار خشنود شد .

آن گاه كه دچار اشتباه و خطا گرديد . آدم گفت :

پروردگارا ! از تو مي خواهم به حق محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين تا بيامرزي ام و از من درگذري .

پس خداي مهربان بخاطر اين قسم از او درگذشت .

صاحب كتاب ( در ثمين ) در تفسير آيه شريفه قرآن

فتلقي آدم من ربه كلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم .

سوره بقره آيه 37

منظور از كلمات نام پنج تن آل عبا است : محمد ، علي ، فاطمه ، حسن و حسين .

آدم ساق عرش را نگاه كرد و نام هاي پيامبر و امامان معصوم را ديد . آن گاه فرشته جبرئيل به او گفت :

اي آدم بگو :

يا حميد بحق محمد

يا علي بحق علي

يا فاطر بحق فاطمه

يا محسن بحق الحسن و الحسين

و منك الاحسان .

اي خداي ستوده بحق محمد

اي خداي برتر بحق علي

اي خداي پديد كننده بحق فاطمه

اي خداي احسان كننده بحق حسن و حسين

و احسان و خوبي تنها از توست .

آدم وقتي نام حسين را ياد كرد ، اشكش جاري شد و دلش خاشع و نرم شد و گفت برادرم جبرئيل در ياد پنجمين دلم شكست و اشكهايم روان شد . فرشته جبرئيل گفت : اين فرزندت مصيبتي خواهد ديد كه همه مصيبتها نزد آن كوچك است .

آدم پرسيد برادرم كدام مصيبت

حسين با لب عطشان كشته مي شود در حالي كه غريب و يكه و تنها است ناصر و معيني ندارد و اگر اي آدم او را ببيني او مي گويد :

وا عطشاه ، و اقله ناصراه .

تا آنجا كه تشنگي بين ديدگانش و آسمان چون غبار دودي فاصله مي افكند و ديگر ديد چشمانش كم سو مي گردد .

پس كسي او را جواب و پاسخي نمي دهد . مگر با شمشير و نوشيدن مرگ . پس آن گاه سر از تن او جدا مي كنند چون گوسفندي كه او را ذبح مي كنند و دشمنان به چادر هاي او حمله ور مي شوند. و سرهايشان و سرهاي يارانشان در ميان شهرها بگردش در مي آيد و در حاليكه زنان اسير و دربند همراه هستند .

پس آدم بسيار گريست چون مادري فرزند از دست داده



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





مشاهده ادامه مطلب

src="http://LoxBlog.Com/fs/smsb.js">
src="http://LoxBlog.Com/fs/clocks/13.js">

صفحات سایت